Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3850 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
clevis bolt
U
پیچ مخصوصی با سر گردشکافدار برای نشستن پیچ گوشتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sarcoid
U
زگیل یا جوش گوشتی رویش گوشتی
Briefcase utility
U
در ویندوز امکان مخصوصی برای به روز نگه داشتن فایلهای کامپیوتر قابل حمل یا PC
point designation
U
شبکه بندی مخصوصی که برای تعیین نقاط نسبت به هم روی عکس هوایی کشیده میشود
round out
U
دورزدن هواپیما برای نشستن
zone bits
U
بیتهای مخصوصی که درکنار بیتهای عددی برای نمایش کاراکترهای الفبایی بکار میروند
deflation port
U
سوپاپ بزرگ در بالای بالن برای خروج هوا هنگام نشستن
to sit out
U
نشستن بیشتر نشستن از
smacked
U
مزه مخصوصی داشتن
adhoc
ویژه امر مخصوصی
privilege
U
امتیاز مخصوصی اعطاکردن
smack
U
مزه مخصوصی داشتن
smacks
U
مزه مخصوصی داشتن
to smack
[of]
U
مزه مخصوصی داشتن
significantly
U
آنچه معنای مخصوصی دارد
significant
U
آنچه معنای مخصوصی دارد
meaty
U
گوشتی
sarcous
U
گوشتی
carneous
U
گوشتی
meatiest
U
گوشتی
meatier
U
گوشتی
special troops
U
یکانهای مخصوصی که به لشگرمامور شده باشند
hairdos
U
ارایش موی زنان بفرم مخصوصی
function
U
مشخصه مخصوصی در کامپیوتر یا پردازنده لغت
functioned
U
مشخصه مخصوصی در کامپیوتر یا پردازنده لغت
hairdo
U
ارایش موی زنان بفرم مخصوصی
functions
U
مشخصه مخصوصی در کامپیوتر یا پردازنده لغت
meatiness
U
گوشتی بودن
naevus
U
خال گوشتی
pulpous
U
گوشتی مغزدار
moles
U
خال گوشتی
soft palate
U
کام گوشتی
soft palates
U
کام گوشتی
screw driver
U
پیچ گوشتی
verrucas
U
زگیل گوشتی
mole
U
خال گوشتی
fleshy
U
گوشتی گوشتدار
fleshiest
U
گوشتی گوشتدار
fleshier
U
گوشتی گوشتدار
carnify
U
گوشتی کردن
carnify
U
گوشتی شدن
nevus
U
خال گوشتی
verruca
U
زگیل گوشتی
carnosity
U
خاصیت گوشتی
baccate
U
تماما گوشتی
cant
U
باناله سخن گفتن بالهجه مخصوصی صحبت کردن
adm 0
U
موشک مخصوصی که روی هواپیمای ب- 25 سوار شده است
built-in
U
تابع مخصوصی که در برنامه پیاده سازی شده است
oilite bushing
U
بوش مخصوصی از جنس برنز اشباع شده با روغن
screwdriver
U
اچار پیچ گوشتی
screwdriver
U
پیچ گوشتی
[ابزار]
turnscrew
U
پیچ گوشتی
[ابزار]
incarnadine
U
رنگ قرمز گوشتی
bacciferous
U
دارای میوه گوشتی
turnscrews
U
پیچ گوشتی ها
[ابزار]
screwdrivers
U
پیچ گوشتی ها
[ابزار]
sorosis
U
میوه گوشتی ومرکب
accreted
U
دارای زائدهء گوشتی
screwdrivers
U
اچار پیچ گوشتی
screw driver
U
اچار پیچ گوشتی
baccate
U
دارای میوه گوشتی
succulent
<adj.>
U
گوشتی
[گیاه شناسی]
cleaned
U
دیسک مخصوصی که کثیفی را ازنوک خوندن / نوشتن پاک میکند
cleanest
U
دیسک مخصوصی که کثیفی را ازنوک خوندن / نوشتن پاک میکند
cleans
U
دیسک مخصوصی که کثیفی را ازنوک خوندن / نوشتن پاک میکند
clean
U
دیسک مخصوصی که کثیفی را ازنوک خوندن / نوشتن پاک میکند
turnscrew
U
آچار پیچ گوشتی
[ابزار]
cross tip
U
پیچ گوشتی چهارسو چارشاخه
incarnate
U
برنگ گوشتی مجسم کردن
screwdriver
U
آچار پیچ گوشتی
[ابزار]
screwdrivers
U
آچار های پیچ گوشتی
[ابزار]
turnscrews
U
آچار های پیچ گوشتی
[ابزار]
square-jawed adjustable spanner
تنظیم دهانه آچار پیچ گوشتی
talent scouts
U
کسیکه اشخاص لایق وذیفن رابرای کار مخصوصی کشف واستخدام کند
talent scout
U
کسیکه اشخاص لایق وذیفن رابرای کار مخصوصی کشف واستخدام کند
adding
U
فایل مخصوصی که در آن رکوردها پیش از بهنگام سازی پایگاه داده اصلی ذخیره می شوند
adds
U
فایل مخصوصی که در آن رکوردها پیش از بهنگام سازی پایگاه داده اصلی ذخیره می شوند
add
U
فایل مخصوصی که در آن رکوردها پیش از بهنگام سازی پایگاه داده اصلی ذخیره می شوند
bookmark
U
کد یک متن در بخش مخصوصی از آن که به کاربر اجازه میدهد بعداگ به همان نقط ه مراجعه کند
bookmarks
U
کد یک متن در بخش مخصوصی از آن که به کاربر اجازه میدهد بعداگ به همان نقط ه مراجعه کند
mats
U
زیرپایی یا تشک مخصوصی که بازیگر باگذاشتن پای خودروی ان بازی بولینگ روی چمن را اغاز میکند
fullest
U
کامپیوتر همراه با کارت مخصوصی که به قدری سریع است که تصاویر ویدیویی متحرک را می گیرد و نمایش میدهد.
full
U
کامپیوتر همراه با کارت مخصوصی که به قدری سریع است که تصاویر ویدیویی متحرک را می گیرد و نمایش میدهد.
mat
U
زیرپایی یا تشک مخصوصی که بازیگر باگذاشتن پای خودروی ان بازی بولینگ روی چمن را اغاز میکند
cordon bleu
U
گوشتی که در میان آن ژامبون و پنیر قرار داده و سرخمیکنند و معمولا با سس سرو میشود
forward seat
U
حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
to take a chair
U
نشستن
recoils
U
پس نشستن
recoiling
U
پس نشستن
recoiled
U
پس نشستن
seizes
U
نشستن
seized
U
نشستن
seize
U
نشستن
await
U
نشستن
awaited
U
نشستن
awaiting
U
نشستن
awaits
U
نشستن
recoil
U
پس نشستن
sits
U
نشستن
sit
U
نشستن
to lose ground
U
پس نشستن
running aground
U
به گل نشستن
to give ground
U
پس نشستن
perch
U
نشستن
perched
U
نشستن
perches
U
نشستن
perching
U
نشستن
sprawl
U
پهن نشستن
to fall back
U
عقب نشستن
land
U
به گل نشستن کشتی
to f. the throne
U
برتخت نشستن
insidiate
U
در کمین نشستن
to come to the throne
U
بر تخت نشستن
to fill the chair
U
برکرسی نشستن
straddle
U
گشاد نشستن
swamps
U
به گل نشستن قایق
sags
U
فرو نشستن
swamp
U
به گل نشستن قایق
swamped
U
به گل نشستن قایق
swamping
U
به گل نشستن قایق
straddled
U
گشاد نشستن
straddles
U
گشاد نشستن
ground
U
بزمین نشستن
to take the wheel
U
پشت رل نشستن
to take ground
U
بگل نشستن
bow out
U
عقب نشستن
landing
U
نشستن هواپیما
ground position
U
در خاک نشستن
to take ground
U
بخاک نشستن
sprawls
U
پهن نشستن
outsit
U
بیشتر نشستن از
to knock back
U
عقب نشستن
give way
U
عقب نشستن
stranding
U
به گل نشستن کشتی
sit up
U
راست نشستن
suppurate
U
چرک نشستن
take sanctuary
U
بست نشستن
to a the throne
U
برتخت نشستن
to sit up
U
راست نشستن
sprawling
U
پهن نشستن
landings
U
نشستن هواپیما
to hunker down
U
چمباتمه نشستن
hunker down
U
روی پا نشستن
to run aground
U
بگل نشستن
dwit koobi
U
نشستن به عقب
to lie in w
U
درکمین نشستن
to lie in a
U
درکمین نشستن
setbacks
U
عقب نشستن
setback
U
عقب نشستن
subside
U
فرو نشستن
subsided
U
فرو نشستن
sit up
<idiom>
U
بیدار نشستن
sitting duck
<idiom>
U
بی خیال نشستن
subsides
U
فرو نشستن
subsiding
U
فرو نشستن
thrones
U
برتخت نشستن
sagged
U
فرو نشستن
throne
U
برتخت نشستن
land
U
بزمین نشستن
bench
U
بر کرسی نشستن
rankling
U
چرک نشستن
strand
U
به گل نشستن کشتی
strands
U
به گل نشستن کشتی
ambushed
U
در کمین نشستن
land
U
به زمین نشستن
ambushes
U
در کمین نشستن
abate
فرو نشستن
ambushing
U
در کمین نشستن
sag
U
فرو نشستن
rankles
U
چرک نشستن
rankled
U
چرک نشستن
rankle
U
چرک نشستن
ambush
U
در کمین نشستن
benches
U
بر کرسی نشستن
sprawling
U
بی پروا درازکشیدن یا نشستن
slump test
U
ازمایش فرو نشستن
To come to grief. To be runied.
U
بخاک سیاه نشستن
sit out
U
تا پایان چیزی نشستن
sprawls
U
بی پروا درازکشیدن یا نشستن
beach
U
بگل نشستن کشتی
beaches
U
بگل نشستن کشتی
beached
U
بگل نشستن کشتی
sprawl
U
بی پروا درازکشیدن یا نشستن
sit idly by
<idiom>
U
عین ماست نشستن
to sit on the bench
U
روی نیمکت نشستن
waylaid
U
درکمین کسی نشستن
waylay
U
درکمین کسی نشستن
stranding
U
به گل نشستن تصادفی کشتی
waylaying
U
درکمین کسی نشستن
primer setback
U
عقب نشستن چاشنی
landing
U
بزمین نشستن هواپیما
landings
U
بزمین نشستن هواپیما
waylays
U
درکمین کسی نشستن
To incite someone.
U
زیر پای کسی نشستن
to sit under a pre cher
U
پای وعظ واعظی نشستن
clogs
U
به گل نشستن گیر کردن چسبیدن
clogged
U
به گل نشستن گیر کردن چسبیدن
clog
U
به گل نشستن گیر کردن چسبیدن
scrawls
U
خط خطی کردن گشاد نشستن
scrawling
U
خط خطی کردن گشاد نشستن
scrawled
U
خط خطی کردن گشاد نشستن
Recent search history
Forum search
2
New Format
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1
Potential
1
incentive
1
affixation
1
gorse melatonin
1
if you have any question please ask us , we are here to help
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com